سرباز حرم
سرباز حرم

سرباز حرم

بر زمین همه گوهر ریخته

ابوسعید ابوالخیر در راه بود.
گفت :
«هر جا که نظر می‌کنم،
بر زمین همه گوهر ریخته
و بر در و دیوار همه زر آویخته.
کسی نمی‌بیند و کسی نمی‌چیند.»

گفتند: «کو؟ کجاست؟»

گفت :
«همه جاست.
هر جا که می‌توان خدمتی کرد؛
یا هر جا که می‌توان راحتی به دلی آورد.
آن جا که غمگینی هست
و آن جا که مسکینی هست.
آن جا که یاری طالب محبت است
و آن جا که رفیقی محتاج مروت.»

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.